کد مطلب:314209 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:194

یا اباالفضل العباس همه ی دکترها جوابم کرده اند
جناب حجةالاسلام و المسلمین آقای حاج سید عبدالرسول موسوی (ابوادیب) حفظه الله تعالی، در تاریخ سوم ذی حجةالحرام سال 1418 ه.ق كرامتی را كه حدود بیست سال قبل از آن تاریخ در حرم مطهر حضرت اباالفضل العباس قمر بنی هاشم علیه السلام واقع شده بود، برای مؤلف كتاب چنین نقل كردند:

30. جوانی كه حدودا بیست سال از سنش می گذشت و از هر دو پا معلول و فلج بود و او را با چرخ ویلچر به اینجا و آنجا می بردند، وارد صحن مطهر حضرت اباالفضل العباس علیه السلام شد و با چرخش در كنار كفشداری حرم حضرت توقف كرد. جوان، در حالی كه تمام مدارك پزشكی را در دست داشت (مداركی كه نشان می داد دكترها



[ صفحه 652]



همگی جوابش كرده و از معالجه ی وی اظهار عجز كرده بودند) به كفشداریها التماس می كرد كه از درب رواق سمت قبله او را به حرم ببرند ولی خدام اعتنایی به حرفهایش نمی كردند. حتی برخی از زوار وساطت كردند كه خدام او را ببرند ولی كفشدارها نبردند. بالأخره شدیدا احساساتی شد و در حالی كه مداركش را نشان می داد، رو به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام كرده و گفت: «یا اباالفضل همه ی دكترهای حاذق جوابم كرده اند، چه كنم؟ جوابم كرده اند» و مدارك را به طرف ضریح مطهر پرت كرد. سپس، بدون اختیار، بلند شد كه بدود و خودش را هم از روی چرخ ویلچر پرت كرد، و ناگهان مردم متوجه شدند كه حضرت او را شفا داده و وی از عنایات حضرت شفا گرفته است. مردم تمام لباسهایش را پاره پاره كردند و تبركا با خود بردند.

دستهای سبز



طرح دستی، روی آب افتاده بود

عشق هم، در التهاب افتاده بود



دست های سبز، بوی یاس داشت

رونق از گل، از گلاب افتاده بود



تا به او، شاید رساند خویش را

آب هم در پیچ و تاب افتاده بود



با طلوع آفتاب صورتش

در دل شب، اضطراب افتاده بود



خیمه ها، در زمهریر درد سوخت

ز آسمان، آفتاب افتاده بود



چشم های تب زده، در انتظار

دست سقا، روی آب افتاده بود [1] .




[1] سروده ي شيما تقيان پور.